شاید این آخر این بازی باشد...
وقتی برای آخرین بار در آغوشم گفتی دوستت دارم را یادته؟حالا من فقط میخواهم یک بار دیگر از جا برخیزی و بگی که دوستم داری!خداااااا!برگرد
نظرات شما عزیزان:
برچسب‌ها: نوشته شده در پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:جملات یخی,ساعت
23:23 توسط ice girl
آخرين مطالب
» بعضی ها...
» بعضی وقت ها
» پاییز
» دوست
» اشک هایم
» تازگی ها!!
» کلید
» تنهایی
» پاییز
» نمی دانم
» برگرد
» میدونمممم
» نامرد
» خدااااا
» نقاب
| Design By : ghaleb-fa |
در طوفان یخ زده ی چشمانت غرق شدم قبل از این که بفهمم کیستی...انسان نبودی..نه از خاک بودی نه از آتش..یخ بودی درونت وجودت یخ بود تو از جنس یخ بودی و وقتی با چشمان آتشینم درون چشمانت خیره شدم آتش وجودم یخ زد و نیمی از من یخ شد و دیگری از آتش،و تو با دستان یخت دست من را گرفتی به دنیا خود بردی،حال من و تو همان طور که میخواستیم باهم...
سلام دوستان گلم به این وب خوش آمدید امید وارم نهایت لذت را ببرید
- دختر شیشه ای
- san niea ba-love
- دختر آتیش پاره
- عشق يك خون آشام
- جی پی اس موتور
- جی پی اس مخفی خودرو
تبادل لینک
هوشمند
برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان سایه ی
آتش های یخ
زده و
آدرس
ice.love.fire.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
