شاید این آخر این بازی باشد...
بعضی وقت ها،بعضی آدم ها یک کاری میکنن دیگه به خودتم اعتماد نداشته باشی از اونا متنفر نیستم ولی بدونن دنیا گرده.. خنجر منم به پشت تو میرسه.............. بعضی وقت ها خسته میشی از همه چی !دلت یکم سکوت می خواد یه سکوت که توش خیلی حرف هاست!از همه چی متنفر میشی دلت یه دنیای جدیید می خواد!دوست داری یکی رو پیدا کی شبیه خودت تا اون جا که میتونی راجبه همه چی حرف بزنی با سکوتت ولی نه هیچ کس شبیه تو نیست اونیم که فکر میکردی شبیهته فقط یک دوروغگو متظاهر....چشمات پر از غم میشه ولی برای این که کسی نفهمه لبخندی میزنی.....این لحظه ها برا خیلی ها آشناست.... عاشق پاییزیم وقتی صدای خش خش برگ ها بر زیر پا هایم صدا میدهد،وقتی دستانم درون برگ ها میبرم ،باران هیچ چیز پاییزنمی شود،هیچ چیز! عاشق دوست های نیمه راهم چون به آدم یاد میدن نیاید به هر کسی اعتماد کرد شاید من ببخشمت ولی اشک هایم نه تو را میبخشد نه من را!که آن ها را حروم یکی مثل تو کردم تازگی ها یک جوری شدم وقتی خوش حالم گریه میکنم و ناراحتم می خندم از کسانی که میگم دوستشون دارم متنفرم و از کسایی که می گم ازشون متنفرم عاشقشونم !تغیر کردم رنگ چشم هایم از آبی به طوسی تغیر پیدا کرده!مثل دوتا گوی شفاف که تمام احساسش خوابیده!به دوستانم لبخند میزنم ولی دروغی پیش نیست و به دشمنانم اخم میکنم ولی آن هم دروغ هست دیگه هیچ چیز را نمی توانم تحمل کنم درد دارم گریه دارم خنده دارم شادی دارم ولی هیچ کدام قابل درک نیست فقط میدانم تغیر کردم....خیلی! شب خوابیدی.....گوشیت رو بر میداری،مینویسی خوابم نمیبره! سرد میشی.... میبینی هیچ کس را نداری که این رو براش بفرستی...... اون موقعست که میفهمی خیلی تنهایی..... هرگز ناامید نشو! اغلب از میان یک دسته کلید این آخرین کلید است که قفل را میگشاید! کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد! لطفا هی نپرس دلتنگی چه معنایی دارد! دلتنگی معنی ندارد... دلتنگی درد دارد............................ چه زیبا بود اولین ملاقاتمون در زیر درختان پاییزی! وچه تلخ بود جداییمان در زیر همان درختان! نمی دانم چرا دیگر آیینه ها درست عمل نمیکنند! دیگر چهره ی حقیقیم را قبل از ماسک زدن نشان نمیدهند! وقتی برای آخرین بار در آغوشم گفتی دوستت دارم را یادته؟حالا من فقط میخواهم یک بار دیگر از جا برخیزی و بگی که دوستم داری!خداااااا!برگرد میدونم با ز آمدی نابودم کنی آن دفعه رویاهایم را وحال می خواهی من را از درون نابود کنی! خوش حال نباش چون این با ر نمیزارم مرا همچون رویاهایم از بین ببری وقتی خوردم کرد رفت و تنها چیزی که بر جا گذاشت...نقاب خورد شده اش بود،که تکه هایش بر روی زمین ریخته بود خدااا زندگی من جز آه کشیدن دیدن سایه ها به چیز دیگری هم نیاز دارد چراا باور نمیکنی!! نقاب امروزم چه گونه باشد این جمله ای است که امروز ها همه ی مردم در ذهن خود تکرار میکنند !
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
» بعضی وقت ها
» پاییز
» دوست
» اشک هایم
» تازگی ها!!
» کلید
» تنهایی
» پاییز
» نمی دانم
» برگرد
» میدونمممم
» نامرد
» خدااااا
» نقاب
Design By : ghaleb-fa |